گفت تو چرا تمومش نمی کنی؟ کمی فکر کردم و گفتم میخوام ، اما نمیتونم . زندگی که بچه بازی نیست. وسط بازی خسته شی بگی من دیگه نیستم. پس چایهایی که باهم خوردیم چی؟ قدم هایی که با هم زدیم ؟ حرفهایی که تو گوش همدیگه گفتیم ؟ یکهو فراموششون کنم و بگم دیگه نیستم؟ گفت تو دیوونه ای. خیلی هم سخت نیست. یکروز صبح که از خواب پاشدی،چمدونت رو بردار رو از خونه بزن بیرون. باور کن راحته. گفتم کسی که بخواد برای همیشه بره چمدونشو برنمیداره. کسی که چمدون بر میداره یعنی میخواد برگرده. موقتی میره. گفت پس چی برمیداره؟کل خونه رو؟
گفتم نه.هیچی بر نمیداره. کسی که بخواد برای همیشه بره هیچی همراش برنمیداره. مخصوصا اگه زن باشه.برای مردا یه کتاب یا یه لباس ، فقط یه کتاب یا یه لباسه. برای زنا اما ، یه دکمه میتونه یه دکمه به همراه یه دنیا خاطره باشه
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط:
دلنوشته ،
،
:: برچسبها:
یه دکمه به همراه یه دنیا خاطره, تموم کردن, متن جدایی, جداشدن,
|